بسمه تعالی
باسلام وخوش آمد
|
word |
|
ترجمه |
1. |
Vicariance
رخدادهای جغرافیایی که موجب گسستگی همان گونه یا گونه های مرتبط می شود |
1. vi·car·i·ance noun\-ē-ən(t)s\ Bottom of Form Definition of VICARIANCE : fragmentation of the environment (as by splitting of a tectonic plate) in contrast to dispersal as a factor in promoting biological evolution by division of large populations into isolated subpopulations —called alsovicariance biogeography First Known Use ofVICARIANCE 1957
2. Vicariance (from Latinvicarius, derived from vicis; change, alternation, stead) is a process by which the geographical range of an individual taxon, or a wholebiota, is split into discontinuous parts by the formation of a physical or biotic barrier to gene flow ordispersal *از vicarius لاتین، به دست آمده از vicis، تغییر، تناوب، جای)یک فرایند است که توسط آنمحدوده جغرافیایی آنها ازتاکسون های فردی، یا موجودات زنده تمام شده است، به بخش های ناپیوسته با تشکیل یک مانع فیزیکی و یا جاندار به جریانژن تقسیم است و یا پراکندگی 3. vi·car·i·ance
n. Biology. The separation or division of a group of organisms by a
|
** * گونهزایی آلوپاتریک یا جغرافیایی گونهزایی آلوپاتیک یعنی تکامل موانع تولید مثلی ژنتیکی بین دو جهت که از لحاظ جغرافیایی توسط یکی مانع خارجی فیزیکی مانند توپرگرافی، آب (یا زمین) یا زیستگاههای نامساعد از یکدیگر جدا شده باشند. در گونههایی که انتشار کمی داشته و یا شدیداً به زیستگاه خود محدود شدهاند ممکن است موانع خارجی جمعیتها را در مقیاس میکروجغرافیایی تقسیم کنند. مانند زیستگاههای مجزایی که در یکی دریاچه وجود دارد. آلوپاتری با کاهش شدید جابجایی افراد یا گامتهای آنها مشخص میشود نه با فاصلة جغرافایی و موانع خارجی بتاولات ژنتیکی را کاهش داده و به صفر نمیرساند. دو نوع گونهزایی آلوپاتریک وجود دارد که از لحاظ ساختار جمعیت و دینامیک ژنتیکی با یکدیگر اختلاف دارند: 1) vicariont speciation یا vicariance زمانی اتفاق میافتد که در جمعیت که دارای انتشار وسیعی هستند با ایجاد یک مانع خارجی انقراض جمعیتهای وارد شده با مهاجرت به یک ناحیه مجزا تقسیم شوند به عنوان مثال ظهور تنگة پاناما در پلیوسن بسیاری موجودات آبزی را به دو قسمت پاسیفیکی و کارائیب تقسیم نمود که بعضی از آنها تبدیل به گونههای مجزایی شدند. بنظر میرسد که این نوع گونهزایی با انتخاب طبیعی ورانش ژن در دو جمعیت همراه باشد و احتملاً در یکی از جمعیتها بیشتر از دیگری است. نوع دیگری از گونهزدایی آلوپاتریک زمانی اتفاق میافتد که یک کلنی از یک جمعیت مادری که دارای انتشار وسیعی میباشد. اشتقاق پیدا کند. Mayr این نوع گونهزایی راPeripatric speciation نامیده است. بسیاری از متخصصان ژنتیک جمعیت معتقدند که تغییرات ژنتیکی ایجاد شده در گونهزایی vicariant, peripatric شبیه هم میباشند. اماTempleton , Carson , Mayr اظهار داشتند که به هنگام تشکیل کلنی و تا زمانی که اندازة جمعیت آن پایین است در اثر رانش ژن تغییراتی در فرکانس آللی کلنی در بعضی لوکوسها ایجاد میشود. این تغییرات منجر میشوند تا انتخاب طبیعی روی لوکوسهای دیگر یا ترکیبات ژنتیکی که جدیداً با محیط سازگار شدهاند عمل کند. در این حالت جمعیت یکی اوج تغییر یا Peak shift را متحمل میشود کهTempleton در سال 1980 آن را تحت عنوان Transilienceنامیده است. این مدل که تحت عنوان گونهزایی اثر مؤسس (founder effect) نیز نامیده میشود بسیار قابل بحث است http://faculties.sbu.ac.ir/~rajabi/speciation-fa.html http://en.wikipedia.org/wiki/Vicariance http://www.merriam-webster.com/dictionary/vicariance
|
2. |
Synapomorphy
ویژگی های همسان که از اجداد مشترک گروه استنباط شده والبته این خصوصیات دراجداد دور نبوده است |
1. syn·ap·o·mor·phy noun \(ˌ)si-ˈna-pə-ˌmȯr-fē\ plural syn·ap·o·mor·phies Bottom of Form Definition of SYNAPOMORPHY : a character or trait that is shared by two or more taxonomic groups and is derived through evolution from a common ancestral form Origin of SYNAPOMORPHY International Scientific Vocabulary syn- + apomorphy derived evolutionary trait or feature (from apo- + -morphy) First Known Use: 1965 2. Synapomorphy A shared derived character state that is indicative of a phylogenetic relationship among two or more OTUs 3. In cladistics, a synapomorphy or synapomorphic character state is a trait that is shared ("symmorphy") by two or more taxaand inferred to have been present in their most recent common ancestor, whose own ancestor in turn is inferred to not possess the trait.[2] A synapomorphy is thus an apomorphy visible in multiple taxa, where the trait in question is assumed to have originated in their last common ancestor. The word "synapomorphy," coined by German entomologist Willi Hennig, is derived from the Greek wordsσύν, syn = with, in company with, together with; ἀπό, apo = away from; and μορφή, morphe = shape. ***
A cladogram showing the terminology used to describe different patterns of ancestral and derived character states.[1]
|
*** همجدا ریختی http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%AA%DB%8C *** روشهای تعیین درخت تکاملی:تکامل نژادی کلادیستیک و شمارشی اگر گونه های مدرن از نسل اجدادی هستند که به صورت درختی منشعب شده اند در این صورت این امکان وجود خواهد داشت یک درخت تاریخی واقعی که مسیرهای این توارث را ردیابی کند ،استنتاج کنیم. درخت تکامل نژادی از وقتی که داورین از 140 سال پیشنهاد کرد که تمامی حیات به وسیله جد مشترکی به هم پیوند خورده اند،توسط زیست شناسان استنتاج شده است. متدولوژیهای الگوریتمی سختی برای استنتاج درخت تکاملی در 50 سال گذشته بوجود آمده است. در سال 1950، ویلی هنیگ متخصص رده
بندی جانداران روشی برای تعیین درخت تکامل نژادی بر اساس ساختار(مورفولوژی) آنها
و گروه بندی ارگانیسمها بر اساس خصوصیات مشترک آنها،که سیناپومورفی نامیده می شود پیشنهاد کرد. این روش امروزه کلادیستیک نامیده ** :Synapomorphy یک صفت اشتقاق یافته است که در همه اعضای گروه دیده میشود مثلا از دست دادن دم یک synapomorphy در میمونها و انسانها میباشد. . همه اعضای این دو گروه دم را از دست داده اند. این مهم است که تذکر داده شود که یک صفت ممکن برای یک گروه به عنوان یک صفت اشتقاق یافته باشد در حالیکه آن صفت برای یک گروه کوچکتر دیگر.به عنوان مثال وجود خز برای تمام tetrapoda یک صفت اشتقاق یافته است وبه عنوان وجه تمایز آنها از جدشان یعنی خزندگان میباشد. اگر چه آن یک صفت اولیه برای همه پستانداران میباشدو برای تعیین رابطه تکاملی در پستانداران مفید نمیباشد. مثال دیگر وجود یک تخم آمنیوتی به عنوان یک صفت اشتقاق یافته برای آمنیون داران می باشد. http://faculties.sbu.ac.ir/~rajabi/speciation-fa.html http://biosystemacian88.blogfa.com/ http://en.wikipedia.org/wiki/Synapomorphy http://takamolgara.blogfa.com/cat-5.aspx http://takamolgara.blogfa.com/cat-5.aspx
|
||
1. 3 |
Teratology
مطالعه ناهنجاریهای ساختاری جنین بخصوص هیولایی وبدریختی |
1. ter·a·tol·o·gynoun \ˌter-ə-ˈtä-lə-jē\ CloseStyle: MLA APA Chicago Top of Form Bottom of Form Definition of TERATOLOGY: the study of malformations or serious deviations from the normal type in developing organisms — ter·a·tol·o·gist \-jist\ noun First Known Use of TERATOLOGY:circa 1842 2. Teratology is the study of abnormalities of physiological development. It is often thought of as the study of humancongenital abnormalities, but it is much broader than that, taking in other non-birth developmental stages, including puberty; and other non-human life forms, including plants. The related termdevelopmental toxicity includes all manifestations of abnormal development by toxic substances. These may include growth retardation, delayed mental development or other congenital disorders without any structural malformations.[1] تراتوژن: به انگلیسی : Teratogenese) از ریشه یونانی teras به معنی هیولا) یا آسیبزا به هرگونه عامل محیطی که در دوره پیش از تولد جنین٬ بهآن آسیب برساند اشاره دارد. مطالعه روی این پدیدهتراتولوژی نام دارد و شناخت ناهنجاریهای مادرزادی ناشیاز هرنوع ماده تراتوژن تعریف میشود. تراتوژن ممکن است یک مادهٔ شیمیایی، دارویی عفونی، بیماری در مادر باردار یا یک عامل فیزیکی و یا تغییر درمتابولیسم بدن مادر باشد که در رویان یا جنین باعث ایجاد معلولیتهای ساختاری*[۱] یا عملکردی*[۲] شود. از میان این اختلالها که شامل برخی از نقصهای شدید و مرگبار نیز برای نوزاد میشوند میتوان بهفوکوملیا، لبشکری(شکاف لب) و شکاف کام و همچنین نقص و نارسایی قلبی (مانند تغییر در دیواره) اشاره نمود. از آنجا که دانشپزشکی در ابتدا به تأثیر زیانبار برخی عوامل در آسیبهای شدید پیشاز بدنیاآمدن نوزادان پی بردهبود میتوان گفت که این دانش پیشینهای دراز دارد بااینحال آسیبهایی که تراتوژنها وارد میکنند همیشه ساده و قابل درک نبوده و به چندین عامل بستگی دارد.
|
****
تراتولوژی اشاره به مطالعه بر روی ناهنجاری های
مادرزادی که به علت محیطی یا دارو
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%DA%98%D9%86 |
||
4 |
Signifer
مشخصه ای که متفاوت شدن یک موجود زنده را از موجود زنده دیگر بیان می کند- مشخصه معنی دار |
sig·ni·fer noun \ˈsignəfə(r)\
Latin, from signifer, adjective, bearing a sign, bearing
the heavenly signs, from A signifer was a standard bearer of the Roman legions. He carried a signum (standard) for a cohort or century. Each century had asignifersignifer would be the senior. (thus, there were 59 in a legion) and within each cohort the first century's
http://en.wikipedia.org/wiki/Signifer
|
|
||
5 |
Recapitulation
نظریه تکرار رشدشناسی مراحل تکامل نژادی جانوریاگیاه (مقایسه شود زمان لقاح نقطه آغازین تاریخ زندگی فرد ، تاریخ تکامل موجودات زنده) |
The theory of recapitulation, also called the biogenetic law orembryological parallelism— often expressed in Ernst Haeckel's phrase as "ontogeny recapitulates phylogeny"—is a largely discredited biological hypothesis that in developing from embryo to adult, animals go through stages resembling or representing successive stages in the evolution of their remote ancestors. With different formulations, such ideas have been applied and extended to several fields and areas, including the origin of language, religion,biology, cognition and mental activities,[1] anthropology,[2] education theory[3] and developmental psychology.[4] While examples of embryonic stages show that molecular features of ancestral organisms exist, the theory of recapitulation itself has been viewed within the field of developmental biology as a historical side-note rather than as dogma.[5][6][7] In contrast, there is no consensus against the validity of the theory outside biology. Recapitulation theory is still considered plausible and is applied by some researchers in fields such as the study of theorigin of language,[8] cognitive development,[9] behavioral development in animal species.[10] Diagrammatic representation of the
George Romanes's 1892 copy of Ernst Haeckel's controversialembryo drawings (this version of the figure is often attributed incorrectly to Haeckel).[18] http://en.wikipedia.org/wiki/Recapitulation_theory
|
***
این نظریه رهیافتى در مقابل نظریات پیشتمرینى و آمادهسازى براى زندگى است و بهنام نظریهٔ 'تکرار تاریخ' و یا 'بازپیدائی' شناخته مىشود. در این دیدگاه اعتقاد بر این است که توجیه بازى بر اساس فعالیتهاى زندگى آینده چندان صحیح بهنظر نمىرسد بلکه بازى در ارتباط با اعمال گذشتهٔ انسان قابل بررسى است. در این نظریه اعتقاد بر این است که انسان بهطور طبیعى و از طریق وراثت مهارتهائى دارد که در زمان حال چندان مناسب زندگى او نیستند لذا باید به نحوى این مهارتهاى غیرضرورى را از خود دور کند، بهترین راه براى دور کردن آنها، بازى مىباشد بر اساس این نظریه کودک براى رسیدن به مرحلهٔ رشد درست همان مراحلى را طى مىکند که بشر بدوى در جهت تبدیل شدن به انسان متمدّن طى نموده است. 'استانلى هال - .Stanley Hall' واضع این نظریه مىگوید بازى تمرین آن فعالیتهاى غریزى است که براى اجداد ما مهم بوده است بهنظر وى ارزش بازى در آن است که مفرّى براى تخلیهٔ غرایز ابتدائى ما فراهم مىآورد که در صورت تخلیه نشدن، در جامعهٔ معاصر مشکلاتى فراهم مىآورد مثل غریزهٔ پرخاشگرى که در بازىهاى نوع جنگى و ... تخلیه مىشود |
||
6 |
Robertsonianfusion
امتزاج دوکروموز آکروسنتریک به یک متاسنتریک |
3.3.2.4 Translocations. Translocations are where a segment of a chromosome changes position and is placed somewhere else. Often this is a reciprocal translocation, where two non-homologous chromosomes swap a slice of their DNA. Like inversions, translocations do not result in loss of genetic data and they also may result in unorthodox synapses during meiosis. A special and quite common case of translocation is called
aRobertsonian translocation or centric fusion. This
is where two nonhomologous acrocentric (with centromeres towards one end)
chromosome pairs undergo simultaneous breaks in their p(short)
arms. The breaks are at the ends proximal to the centromere. The short
acentric fragments are lost and the larger segments fuse at their centromeric
region producing a new metacentric or submetacentric chromosome.
http://www.riverapes.com/Me/Work/HumanHybridisationTheory.htm http://www.jbc.org/content/275/21/15977.long
|
** در موارد نادر علت سندرم داون به علت جابجایی رابرتسونی است و هنگامی رخ می دهد که بازوی بلند کروموزوم 21 شکسته و به کروموزوم دیگر از ناحیه سانترومر متصل می شود . حاملان جابجایی رابرتسونی سندرم داون ندارند اما می توانند کودکانی با سندرم داون ایجاد نمایند.
http://psychoafshari.blogfa.com/post/98/%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86
-2-2-4 ترانسلوکاسیون خودبخود ، ترکیب سانترومری 1 ،یا جابجایی رابرتسونی 2 روش دیگر جهت انتقال ژن های بیگانه ، ایجاد شرایطی است که در آن کروموزوم بیگانة حامل ژن موردنظر و کروموزوم گونه زراعی متشابه با کروموزوم بیگانه (مانند گندم) بتوانند بطورتصادفی از منطقة سانترومر شکسته شوند و متعاقباً در این منطقه بهم ملحق شوند. الحاق کروموزو م های شکسته شده بطور کاملاً تصادفی صورت می گیرد .ازبین نتاج این گونه تلاقی ها می توان گیاهانی را انتخاب نمود که دارای کروموزومی باشندکه یک بازوی آن از کروموزوم گ ونه زراعی و بازوی دیگر از کروموزوم گونه وحشی (. Sears, باشد ( 1972 بدین منظور می توان لاین جایگزین 3 را برای کروموزوم بیگ انة حامل ژن مورد نظر درگندم را در وهله اول تولید نمود و سپس این لاین جایگزین را با گندم هگزاپلوئید تلاقی داد. در هیبرید حاصل از این تلاقی یکی از کروموزوم های گندم که در لاین جایگزین توسط کروموزوم بیگانه جایگزین شده است ، بصورت منفرد 4 باقی می ماند (چون فاقد هومولوگ می باشد)این موضوع برای کروموزوم بیگانه نیز اتفاق م ی افتد . در زمان تقسیم میوز یونی والان های کروموزوم گندم و کروموزوم بیگانه با فراوانی نسبتاً زیادی از قسمت سانترومر شکست ه میشوند ( این موضوع بیشتر بدلیل فشار دو جانبه ای است که توسط تارهای کشنده دوکی به یک کروموزوم منفرد وارد می شود) بدین ترتیب امکان الحاق دو بازوی کروموزوم گونه بیگانه وگندم وجود دارد. 1 Centric fusion 2 Robertsonian Translocation 3 Substitution line 4 Univalent http://www.agrobreed.ir/journal/P9-1.pdf
|
||
7 |
Saltation
تغییرناگهانی دریک مرحله بوسیله یک جهش بزرگ (موتاسیون) |
sal·ta·tion. noun \sal-ˈtā-shən, sȯl-\. Definition of SALTATION. 1. a : the action or process of leaping or jumping. b : dance. 2.a : the origin of a new species or a higher taxon in essentially a single evolutionary step that in some especially former theories is held to be due to a major mutation or to unknown causes — compare darwinism, neo-darwinism,punctuated equilibrium b : mutation —used especially of bacteria and fungi Origin of SALTATION
in biology, saltation (from Latin, saltus, "leap") is a sudden change from one generation to the next, that is large, or very large, in comparison with the usual variation of an organism. The term is used for non gradual changes (especially single-step speciation) that are atypical of, or violate gradualism - involved in modern evolutionary theory.
درزیست شناسی (از لاتین، saltus) ذرات در حال جهش راگویند ،"جهش") یک تغییر ناگهانی از یک نسل به نسل بعد است، که بزرگ و یابسیار بزرگ است، در مقایسه با تغییرات معمول از ارگانیسم. که در نظریه تکامل مدرن - این اصطلاح برای تغییر ناگهانی (به خصوص تک مرحلهزایی)که غیر معمول هستند، و یا نقض تدریجی استفاده می شود. |
|
8 |
Scala naturae
باوردرمورد پیشرفت طولی نوعی از ارگانیسم ها از نوع ساده به سمت کاملترین نوع |
|
*** منشاء یک نظریه http://www.naslsokhteh.ir/?p=890
تعریف شناخت :شناخت دارای تعاریف مختلفی در مقالات و کتاب ها است. برخی از آن را محدود به کارکردهای ذهنی بالا شامل آگاهی، استدلال و هوشیاری میکنند. تعریف عمومی تر آن شامل احساس ، توجه ، شکل گیری حافظه و کارکردهای اجرایی مربوط به پردازش اطلاعات مانند یادگیری و حل مشکل است. بررسی شناخت جانوران عمدتاً روی پرندگان و پستانداران بویژه نخستیهای (Primates) غیر انسانی متمرکز بوده است. این جهت گیری در مقالات نتیجه روشهای بکار رفته در دهۀ 1950 توسط روان شناسان ادراکی بود که به مقایسۀ فرایندهای ذهنی شناخته شدۀ انسان با دیگر گونه های خویشاوند نزدیک پرداختند. این جهت گیری با این تصور غلط پیشین که یادگیری در توسعۀ رفتاری در ماهیان و خزندگان نقشی دارند یا نقش بسیار کمرنگی دارد تشدید می شد.در بیشتر دورۀ تاریخ علم به ماهیان به شکل ماشین نگاه می شده است. گمان می رفت رفتار آنان عمدتاً توسط استعدادهای نیاموختنی هدایت می شود. رفتارشناسان جانوری، رفتار آنان را به شکل یک سری الگوهای عملی ثابت که در برابر نشانه های محیطی ویژه اعمال می شود (محرک نشانه) توصیف می کنند. در حالی که ماهیان قدیمی ترین مهره داران هستند و آنها به عبارتی تنها پیشینیان بودند که برای بیش از 50 میلیون سال روی زمین بوده اند و همۀ مهره داران دیگر از برخی اجداد ماهی شکل تکامل یافته اند (حدود 360 میلیون سال پیش). با این حال نکته مهم این است که ماهیان در تمام طول این مدت در یک باتلاق تکاملی گیر نکرده اند. اشکال و کارکردهای آنان در طول اعصار راکد و بی حرکت نبوده است. بر عکس در این چارچوب زمانی وسیع آنها به شدت تنوع یافته اند. تا جایی که گونه های ماهیان از همۀ مجموع دیگر مهره داران بیشتر است. (در حال حاضر بیش از 29000 گونۀ شناخته شده) که تقریباً هر زیستگاه آبی قابل تصور را اشغال کرده اند. این دیدگاه غلط که مهارتهای عصبی و رفتاری وابسته به یک پیشروی خطی از ماهیان تا خزندگان و سپس پرندگان و پستانداران است مربوط به آمیزه ای از تفکرات قدیمی و غیر علمی است. تصور ارسطو( Scala nature مقیاس طبیعت) و یک دیدگاه با اصل مسیحیت که انسان نقطۀ اوج دنیای طبیعت است برای هزار سال بر تصورات انسان دربارۀ هوش جانور غالب بوده است. هر چند تئوری تکامل داروین نیز اساساً منافی وناقض است که یک پیشرفت تدریجی انعطاف پذیری رفتاری و پیچیدگی ادراکی از اشکال اولیه تا پیشرفتۀ حیات را ارائه می دهد که ضرورتاً انسانها در نقطۀ اوج قرار دارند (یک تصور کورکورانه نردبانی از تکامل). در تکامل ترقی معنی نمی دهد و هرگونه شباهتی به پیشرفت و توسعه فقط تمایل ما به عقیدۀ اشرف مخلوقات بودن انسان را جهت ردیابی نسبهای تکاملی که به گونۀ خودمان منتهی می شود منعکس می نماید و دیگر گونه ها را به نسبت شباهت با خودمان می سنجیم. توانایی های ادراکی یک گونه منعکس کنندۀ روند انتخاب در بین اجدادش است، بیش از آنکه منعکس کنندۀ نزدیکی فیلو ژنتیک به انسان باشد. در بین مهره داران، ماهیان بیش از دیگران از تصور اشتباه نردبان تکامل رنج برده اند. هر چند در طول چند دهۀ گذشته این اشتباه در حال اصلاح است، اکنون می دانیم که ماهیان مانند دیگر مهره داران دارای گسترۀ غنی از رفتارهای ماهرانه و پیچیده هستند و اینکه یادگیری نقش اساسی در توسعۀ رفتاری ماهیان بازی می کند، دیگر روزهایی که به ماهیان مانند یک سری ماشینهای مغز نخودی که تنها انعطاف پذیری رفتاریشان به حافظه ایست 3 ثانیه ایشان محدود می شد نگاه می کردند، گذشته است. http://wddg.mihanblog.com/page/2 http://www.macroevolution.net/scala-naturae.html#.U492kHL7LmU |
|||
9 |
Oligogenic character
صفتی که بوسیله فقط چندژن معین می گردد |
The topic oligogenic character is discussed in the following articles: plant breeding
The easiest characters, or traits, to deal with are those involving discontinuous, or qualitative, differences that are governed by one or a few major genes. Many such inherited differences exist, and they frequently have profound effects on plant value and utilization. Examples are starchy versus sugary kernels (characteristic of field and sweet corn, respectively) and determinant versus http://www.britannica.com/EBchecked/topic/427600/oligogenic-character The genetic basis of the species-specific dorsal abdominal stripe of Drosophila novamexicana was examined. The dorsal stripe is present in D. novamexicana and absent in all other members of the Drosophila virilis species group. Interspecific crosses between D. novamexicana and genetically marked D. virilis revealed that all four of the autosomes (except the tiny dot chromosome, which was not marked) and the sex chromosomes (the X and Y chromosome effects could not be disentangled) showed a significant effect on the width of the dorsal stripe. All the autosomes act approximately additively; only minor interactions were detected among them. No significant maternal effects were found. This means that a minimum of five loci are involved in the character difference between the two species, and this is the maximum number that this technique could discern. Thesree sults suggest that, based on the number of factors involved in the character difference, the inheritance of this character should be considered polygenic, but because chromoso2m (eth e largest chromosomei n the species) contributed over half of the variance toward the character difference, it is best to consider the inheritance oligogenic based on effect. The implications of these findings are discussed in light of the importance of macromutation in speciation and the sex chromosome theory of speciation. |
*** In the present investigation, intervarietal crosses in Nicotiana tabacum were studied with regard to the mode of inheritance of four quantitative characters. In the cross T 17 X T 291 study, a few major factors were found to be conditioning leaf length and breadth. The heritability of length and breadth was 67.19% and 44.18% respectively; it appears that phenotypic selection would be efficacious. The similarity in the mode of inheritance of both length and breadth of leaf in this cross suggests that the same major genes may be responsible for the determination of length and breadth. Earliness, studied in the cross T 23 X T 165, is governed by multiple factors. The heritability in respect of earliness was calculated to be 44.77%. Plant height, studied in T 17 X T 399, appeared to be an oligogenic character. The heritability of this character was 56.92% which is moderately high and single plant selection may be practicable. http://www.indianjournals.com/ijor.aspx?target=ijor:ijgpb&volume=24&issue=3&article=012
|
|||
10 |
Paleontology
علم شناسایی تمام موجودات زنده درزمانهای گذشته زمین شناسی(با توجه به ساختمان ، روابط ارثی وژنتیکی،رده بندی وتکامل آنان) (مقایسه شود با مطالعه نوزادان) |
pa·le·on·tol·o·gy noun \ˌpā-lē-ˌän-ˈtä-lə-jē, -ən-, especially British ˌpa-\ : the science that deals with the fossils of animals and plants that lived very long ago especially in the time of dinosaurs First Known Use: 1837
Paleoecology: Study of the ecology and climate of the past, as revealed both by fossils and by other methods. به طور خلاصه، دیرین شناسی مطالعه از آنچه فسیل به ما بگویید در مورد اکو سیستم گذشته، در مورد تکامل، و در مورد جایگاه ما، به عنوان انسان، در جهان. شامل دانش از زیست شناسی، زمین شناسی، بوم شناسی، انسان شناسی، باستان شناسی، و حتی علوم کامپیوتر به درک فرآیندهای است که به منشاء و تخریب نهایی از انواع مختلف موجودات زنده منجر شد. http://www.ucmp.berkeley.edu/paleo/paleowhat.html
|
*** علم دیرینه شناسى اصطلاح پالئونتولوژى (Paleontology) اولین بار توسط شخصى به نام دوکروته دوبلن ویل در سال ١٨٢٥ میلادى به کار رفت. کلمه پالئونتولوژى که در کتاب هاى فارسى، دیرینه شناسى و یا فسیل شناسى ترجمه شده، ریشه اش از چند کلمه گرفته شده است که عبارتند از: Paleontology = Palaios + Ontos + Logos دیرینه شناسى = دیرینه و قدیمى + موجود زنده + بررسى و تحقیق. دیرینه شناسى رشد، توسعه، تحول و تکامل حیات را مشخص مى سازد و به زمین شناس کمک مى کند که سنگ ها را در گروه ها و طبقات خاص قرار دهد. دیرینه شناسى نه تنها به دنبال علت انقراض معمولى یک گونه است بلکه به دنبال دلیل انقراض هاى دوره اى که در گذشته رخ داده و موجب از بین رفتن تقریبا تمامى موجودات از دنیاى حیات شده است، مى باشد. |
|||
11 |
Parapatry
اشغال کردن مناطق جغرافیایی مشترک – ( آلوپاتری دیده شود) |
Parapatric and parapatry are terms
from biogeography, referring to organisms whose ranges do not significantly
overlap but are immediately adjacent to each other; they only occur together
in the narrow contact zone, if at all. Such organisms are usually closely
related (e.g. sister species), their distribution being the result of
parapatric speciation. Source: http://en.wikipedia.org/wiki/Parapatric_..
http://scienceblogs.com/evolvingthoughts/2007/03/11/basic-concepts-allopatry-and-s/
http://www.cactus-art.biz/note-book/Dictionary/Dictionary_P/dictionary_parapatric.htm
http://www.ib.bioninja.com.au/options/option-d-evolution-2/d2-species-and-speciation.html
|
|
|||
12 |
Patristic character صفات اجدادی مشابه |
|
**** اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزشها و فضایل از جمله حق و حقگرایى است. در طول چند قرن که اندیشه مزبور در شاهرگهاى جوامع غربى جریان دارد تحولاتى اساسى در این نگرش رخ داده است. اصول و تفکر
اومانیستى n نام کتاب : علوم سیاسی(029) نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی قم جلد : 1 صفحه : 10 http://lib.eshia.ir/47383/1/10
عدالت در سده های میانه سده
های میانه را از منظر تاریخ اندیشه به دو دوره |
|||
13 |
Phenocopy
تغییر غیرژنتیکی فنوتیپ (به علت شرایط خاص محیطی ) که همانند تغییر فنوتیپ جهش یافته شده است |
phe·no·copy noun \ˈfē-nə-ˌkä-pē\ Definition of PHENOCOPY : a phenotypic variation that is caused by unusual environmental conditions and resembles the normal expression of a genotype other than its own Origin of PHENOCOPY International Scientific Vocabulary phenotype + copy First Known Use: 1937
*** A phenocopy is a variation in phenotype (generally referring to a single trait) which is caused by environmental conditions (often, but not necessarily, during the organism's development), such that the organism's phenotype matches a phenotype which is determined by genetic factors. It is not a type of mutation, as it is non-hereditary. The term was coined by Richard Goldschmidt in 1935.[1] He used it to refer to forms, produced by some experimental procedure, whose appearance duplicates or copies the phenotype of some mutant or combination of mutants. http://en.wikipedia.org/wiki/Phenocopy
|
فنوکپی (Phenocopy):موجودی که فنوتیپ (نه ژنوتیپ) آن بوسیله محیط عوض شده و شبیه فنوتیپ جهش یافته (Mutan) شده است. · http://genetics1.mihanblog.com/page/60
تصویرپدیداری: یک تغییر فنوتیپی یعنی غیرارثی جانشین یک تغییر ژنوتیپی آغازین می شود وتصویرپدیداری (فنوکپی) فراهم می آید. http://www.ar.samt.ac.ir/uploads/asp/pdfm/1319.pdf
|
|||
14 |
Phenogram
نموداری که بیانگر درجه تشابه کل رده ها می باشد(معمولا ازپایین به بالا) |
phe·no·gram ˈəˌShow Spelled [fee-nuh-gram] Show IPA noun Biology . a diagram depicting taxonomic relationships among organisms based on overall similarity of many characteristics without regard to evolutionary history or assumed significance of specific characters: usually generated by computer. Compare cladogram, dendrogram.
http://dictionary.reference.com/browse/phenogram
اتصال-همسایگی (به انگلیسی : neighbor-joining در بیوانفورماتیک یک روش خوشه بندی پایین به بالا برای ساخت(فنوگرام) است؛
|
فنوگرام: نمودار نشان دهنده درجه تشابه واحدهای رتبه بندی http://www.irantarjomeh.com/index.php?service=essay&action=more&id=1848
*** کلادیستیک سیستماتیک فیلوژنتیک یا تاکسونومی فیلوژنتیک نیز نامیده می شود و روشی فرضی از روابط بین ارگانیسم ها است به عبارت دیگر روشی از بازسازی درخت های تکاملی است که به وسیله Will Hening(حشره شناس)در سال 1950 توسعه یافت و در 1980 پذیرفته شد.این سیستم طبقه بندی در مقابل سیستم طبقه بندی لینه ای قرار می گیرد پایه ی آنالیز کلادیستیک اطلاعاتی از ویژگی ها یا صفات موجودات است که مورد توجه ما است که این ویژگی ها می تواند فیزیولژیکی،آناتومیکی،رفتاری یا سکانس های ژنتیکی باشد در نهایت نتیجه آنالیزها یک درخت است که روابط میان ارگانیسم ها را نشان می دهد مهم ترین ویژگی کلادیستیک عینی بودن آن است (یعنی سلیقه افراد در نتیجه آنالیز موثر نیست و با داده های یکسان، همیشه یک پاسخ به دست خواهد آمد). نام کلادیستیک از واژه کلاد(در یونانی به معنای شاخه)گرفته شده است؛در فارسی می توان به جای این واژه ،از واژه یونانی تبار استفاده کرد.یک تبار گروهی از جانداران است که همگی از یک نیای مشترک اشتقاق یافته اند،اگر و تنها اگر تمام جانداران مشتق شده از آن نیای مشترک،زیر مجموعه این گروه قرار بگیرند. در مورد کلادیستیک 3 فرضیه وجود دارد: 1- گروه های موجودات از یک جد مشترک به وجود آمده اند:این فرضیه به وسیله مدارک بسیاری تایید می شود و ضرورتا معنی می دهد که همه حیات بر روی زمین مربوط به یک جد مشترک است. 2- در دودمان یک الگوی دو شاخه شدن وجود دارد:موارد بسیاری این فرضیه را مختل می کند برای مثال بسیاری زیست شناسان نظریه ای که چندین دودمان از یک جمعیت اصلی درهمان زمان ناشی شده اند را می پذیرند(مثل ماهی های cichlid) یا موضوعات دیگری که بر ضد این فرضیه است قابلیت زادآوری بین گروههای مجزا است که گاه بیگاه در بعضی گروهها اتفاق می افتد (مثل گیاهان) در واقع این چنین استثنائاتی نادر هستند بنابراین این فرضیه صحیح است. 3- تکامل نتیجه پیشرفته شدن صفات در طول زمان است:حالت اصلی یا original صفات را pelsiomorphic می نامند که صفات ابتدایی به ارث رسیده از جد مشترک هستند و حالت تغییر یافته آن را apomorphic می نامند که مجموعه ی بی نظیری از ویژگی ها است که در اجداد حضور ندارد. .یک کلادوگرام یک دیاگرام شاخه ای ازگونه های مشتق شده از جد مشترک است که توزیع و ویژگی های مشتق شده را نمایش می دهند.کلادیستیک اعتقاد دارد که کلادوگرام ها فرضیه های قابل تستی از روابط فیلوژنی هستند. همواره فنتیک ها مورد انتقاد کلادیستیک ها واقع شده اند زیرا نتایج آنالیز فنوگرام ها لزوما مشابه تاریخ تکاملی موجودات نیست.در مقابل فنتیک ها ،آنالیز کلادیستیک ها بر روی صفات فیزیکی وابسته نیست و بر روی تاریخ تکاملی تاکید دارد در این آنالیزها ممکن است که گروهها در ویژگی های متعددی مشترک باشند برای مثال jelly fish sea star وhuman را در نظر بگیرید. jelly fishو sea star هر دو در اقیانوس زندگی می کنند تقارن شعاعی دارند و بی مهره هستند بنابرآنالیزهای فنتیکی در یک گروه قرار می گیرند و این نتایج تکاملی را بازتاب نمی کند زیرا sea star از لحاظ تکاملی به انسان نزدیکتر است تا jelly fish .بنابرین کلادیستیک ها روی صفات مشترک تاکید ندارند ولی بر روی صفات مشتق شده (آپومورفیک) تاکید دارند در مثال بالا تقارن شعاعی،زیستگاه آبی وساختار بی مهره صفاتی هستند که در جد مشترک تمامی حیوانات وجود دارد و برای تعیین روابط آنالیز کلادیستیک خیلی مفید نیستند گروه بندی کلادیستیک باید کاراکترهای زیر را نمایش دهد: 1-همه ی گونه ها در یک گروه بندی باید از یک جد مشترک مشتق شوند 2-همه ی گونه های مشتق شده از یک جد مشترک در یک تاکسون قرار می گیرند. اصطلاحات زیر روش های متفاوتی که در گروه بندی میتواند به کار رود را شرح می دهد |
|
||
15 |
Philopatry
تمایل فردبرای بازگشت (یاماندن در)زیستگاه خودش (محل تولدیا جایی که برای اقامت گزیده است) |
(ecology) A dispersal
method in which reproductive particles remain near their point of origin. http://www.answers.com/topic/philopatry philopatric Syllabification: phil·o·pat·ric Pronunciation: /ˌfiləˈpatrik / adjective Zoology · (Of an animal or species) tending to return to or remain near a particular site or area. More example sentences o The fact that close inbreeding is rarely observed even in highly philopatric species suggests that animals have mechanisms to avoid breeding with close kin. o Most individuals are philopatric; they return to the area near where they hatched to breed. o Like other waterfowl species, common goldeneye females are natal and breeding site philopatric. Derivatives philopatry Pronunciation: /fəˈläpətrē/ noun More example sentences · For colonial seabirds, studies of natal dispersal are numerous, and two levels of natal philopatry have been recognized: philopatry to the natal colony and within the colony philopatry to the natal breeding site. · First-time breeders that came back to breed within their natal colony showed strong philopatry toward their natal breeding sites. · The name for this stay-at-home behavior is philopatry, a term derived from the Greek for ‘home-loving’ and loosely defined as the tendency of an individual to remain in its birthplace as an adult. Origin 1940s: from philo- 'liking' + Greek patra 'fatherland' + -ic. http://www.oxforddictionaries.com/us/definition/american_english/philopatric |
|
|
||
16 |
Neoteny
پیشرفت بلوغ جنسی در مرحله نابالغی یا لاروی |
ne·ot·e·ny ˈɒShow Spelled [nee-ot-n-ee] Show IPA noun Biology . 1. Also called pedogenesis. the production of offspring by an organism in its larval or juvenile form; the elimination of the adult phase of the life cycle. 2. a slowing of the rate of development with the consequent retention in adulthood of a feature or features that appeared in an earlier phase in the life cycle of ancestral individuals: Neoteny in the ostrich has resulted in adult birds sporting the down feathers of nestlings. Origin:
ne·ot·e·nous ˈɒəShow Spelled [nee-ot-n-uhs] Show IPA , adjective http://dictionary.reference.com/browse/neoteny
Neoteny From Wikipedia, the free encyclopedia Jump to: navigation, search For the topic of soil formation, see Pedogenesis. Human body proportion changes with age Neoteny (/niːˈɒtɨni/ /niːˈɒtni/[1][2][3] or /niːˈɒtəni/[4]), also called juvenilization,[5] is one of the three ways by which paedomorphism can arise. Paedomorphism or paedomorphosis is the retention by adults of traits previously seen only in the young, and is a subject studied in the field of developmental biology. In neoteny, the physiological (orsomatic) development of an organism (typically an animal) is slowed or delayed. In contrast, in progenesis, sexual development occurs faster. Both processes result in paedomorphism.[6] Ultimately this process results in the retention, in the adults of a species, of juvenile physical characteristics well into maturity and pedogenesis (paedogenesis), the reproduction in a neotenized state.[7] Neoteny is one of three dimensions of heterochrony, or the change in timing of developmental events: acceleration (faster) vs. neoteny (slower), hypermorphosis (further) vs. progenesis (not as far), and predisplacement (begins earlier) vs. postdisplacement (begins later).[8] The word neoteny is borrowed from the German Neotenie, the latter constructed from the Greek νέος (neos, "young") and τείνειν (teínein, "to extend"). The adjective form of the word is either "neotenic" or "neotenous".[9] For the opposite of "neotenic", different authorities use either "gerontomorphic"[10] or "peramorphic".[11]
|
تولید مثل Reproduction : تولید مثل از طریق دو جنسی با انجام عمل لحاق یا ترکیب گامت نر (اسپرماتوزوئید ) و گامت ماده(اوول) صورت می گیرد. گاهی تولید مثل به طریق بکرزائی ( Parthenogenesis ) و بدون دخالت گامت نر انجام می شود و جنین در داخل تخم های تلقیح نشده رشد می کند . بکرزائی به دو صورت اختیاری (Facultative p.) مثل زنبور عسل و یا اجباری Obligatory P. مثل بعضی از زنبورها و شپشک ها صورت می گیرد . بعلاوه تولید مثل ممکن است به طرق زیر نیز صورت می گیرد: ۱ پدوژنز paedogenesis که در واقع یک نوع بکرزائی پیشرس است چنانچه در پشه Miastor metraloas لاروهای ماده حاوی تخمدانهای رشد یافته ای بوده و سلولهای اووسیت آنها بدون تلقیح رشد می نماید و تبدیل به لاروهای ماده می شوندکه از بافتهای لارو مادر تغذیه می نمایند و تولید تخمهای دیگر می کنند. این تخم ها مجددا لاروهای زاینده ، ایجاد می نمایند. به این طریق در نسل های متوالی ، به طرق بکرزائی پیشرس و بدون اینکه تبدیل به حشره کامل بشوند تولید مثل می کنند. گاهی همین حشرات تحت تاثیر درجه حرارت رطوبت، غذا و عوامل دیگر تبدیل به شفیره و سپس حشره کامل می گردند و حشره ماده پس از جفتگیری تخمریزی می نماید . ۲ نئوتنی Neoteny تولید مثل پیشرس است و در موریانه ها در تحت شرایط خاصی مشاهده می شود . چنانچه ملکه موسس یک کلنی ناگهان از بین برود ، در بعضی از پوره ها دستگاه تناسلی بسرعت رشد کرده و بدون اینک خصوصیات ظاهری حشره کامل را پیدا کنند ، وظیفه تکثیر و تولید مثل را به عهده می گیرند. ۳ چند جنینی Polyembryony این حالت در بعضی از زنبورهای Encyrtus مشاهده می شود . زنبور ماده فقط یک تخم در بدن میزبان قرار می دهدولی از رشد تخم چندین جنین در بدن میزبان به وجود می آید .مانند Ageniaspis fusicolis که پارازیت لیسه سیب است. ۴ هرمافرودیسم Hermaphrodism این طریق تولید مثل ، در حشرات ، بندرت دیده می شود ولی مواردی از آن در گونه ای از بهاره ها Perla marginata مگس Termitostroma sp. و شپشک استرالیائی مشاهده می شود. Perla marginata گرچه افراد نر و ماده وجود دارد ولی در افراد نر اندامهائی شبیه تخمدان حشرات ماده مشاهده می شود که در آنها سلولهای اولیه تخم نیز وجود دارد. اینسلول ها مراحل ابتدائی تقسیم را نیز طی می کنند ولی هیچ وقت کامل نمی شود و در نتیجه حشره نر تنها قادر به تولید اسپرماتوزوئید می باشد. در شپشک استرالیائی Iceria purchasi حشرات ماده دارای تخمدانهائی هستند که در عین حال وظیفه گونادهای افراد نر را هم بر عهده دارند. بدین ترتیب که در قسمتهای مرکز آن اسپرماتوزوئید تولید می شود و در ناحیه خارجی آن سلول تخم Ovule بوجود می آید. در مراحل بعدی اوول و اسپرماتوزوئید در داخل مجرای تخم Oviduct با هم ترکیب شده تخم حشره را بوجود می آورند که به صورت مجتمع در داخل کیسه های سفید رنگ در انتهای بدن چسبیده اند. در این گونه ، اگر سلولهای تخم تلقیح نشود ، از تخمهای حاصل افراد نر بوجود میاید که هاپلوئید هستند و ظاهراً بدون کاهش کروموزومی میتوانند تولید اسپرماتوزوئید بنمایند. قاعدتاً این حشرات اگر با افراد ماده جفتگیری کنند می توانند سلول اوول را تلقیح کنند ولی عملا شپشکهای نر بندرت مشاهده می گردند و تولید مثل عمدتا به طریق هرمافرودیک صورت می گیرد. ***
http://vista.ir/article/311917 http://psyedu.ut.ac.ir/acstaff/Rostami/Book/B6.pdf ***
در مرحله ی بلوغ،عمل این هورمون تحت تأثیر هورمون مخالف متوقف می شود.مرحله ی بلوغ درماده با رشد کامل و آمادگی جانور برای جفت گیری و در نربا پیدایش اندام پاراکسیال آغاز می شود.ظهور و ویژگی های بلوغ درمرحله ی لاروی (نئوتنی)درعقرب ها نادر است.
*** What mechanisms control neoteny and regulate induced metamorphosis in urodeles?
Abstract The Mexican axolotl, like a number of other urodele species, is an obligatory neotene, completing its full life cycle without metamorphosis. Metamorphosis can be induced with thyroid hormone, thyroid stimulating hormone, or stimulation of hypothalamic neurons. Thus, neoteny represents a deviation from the standard course of amphibian ontogeny, affecting the thyroid axis at one or more levels. Analysis of the thyroid axis at strategic ontogenic stages and after completed neotenic development suggests that there are a number of deviations, and that the deviations may be temporal and/or quantitative in nature. A surge of thyroxine secretion occurs early in larval life but does not lead to metamorphosis, apparently because the enzyme which deiodinates thyroxine to the active form, triiodothyronine, is not yet present. Later in ontogeny, activity in the thyroid axis is low. Hormone treatment can reactivate the thyroid axis at all levels, but some singularities remain. Inhibition at central nervous or peripheral levels may be involved in axolotl neoteny. |
|
||
17 |
Nomen dubium
نامگذاری غیرقطعی یک گونه درزمانی که شواهددردسترس برای تشخیص گونه جانورشناسی آن ناقص است |
nomen du·bi·um noun \-ˈdü-bē-əm, -ˈdyü-\ plural nomina du·bia \-bē-ə\ Bottom of Form Definition of NOMEN DUBIUM : a taxonomic name that cannot be assigned with certainty to any taxonomic group because the description is insufficient for identification and the original specimens no longer exist Origin of NOMEN DUBIUM New Latin, doubtful name First Known Use: 1937 http://www.merriam-webster.com/dictionary/nomen%20dubium
*** Nomen dubium From Wikipedia, the free encyclopedia Jump to: navigation, search In zoological nomenclature, a nomen dubium (Latin for "doubtful name", plural nomina dubia) is a scientific name that is of unknown or doubtful application. In botanical nomenclature the phrase nomen dubium has no status, although it is informally used for names whose application has become confusing. In this regard however, its synonym nomen ambiguum is of more frequent use. In botany, such names may be proposed for rejection. In case of a nomen dubium it may be impossible to determine whether a specimen belongs to that group or not. This may happen if the original type series (i. e. holotype, isotypes, syntypes, and paratypes) is lost or destroyed. The zoological and botanical codes allow for a new type specimen, or neotype, to be chosen in this case. A name may also be considered a nomen dubium if its name-bearing type is fragmentary or lacking important diagnostic features (this is often the case for species known only as fossils). To preserve stability of names, the International Code of Zoological Nomenclature allows a new type specimen, or neotype, to be chosen for a nomen dubium in this case. |
جنس مشکوک (Nomen Dubium ): اگر طبقه بندی یک جنس(گونه) مشخص و قطعی نباشد،نام جنس(یا گونه) به صورت جنس مشکوک توصیف می شود. جنس مشکوک، فاقد معیارهای دقیقی است که توسط کدهای بین المللی در فهرست اسامی جانور شناسی آمده و به عنوان نام علمی رسمی و قانونی شناخته نمی شود. اغلب این مساله به این علت است که فسیل کافی وجود ندارد. مثلا آکانتوفولیس،آلتیس پیناکس و تراکودون، جنسهای دایناسوری هستند که هر یک از آنها به عنوان جنس مشکوک توصیف شده اند.
انواع مشکوک(Nomen Nudum ): اگر جنس، به طور کامل توصیف نشده باشدیا فاقد گونه های خاص باشد، نام جنس به صورت انواع مشکوک توصیف می شود. مثلا آرکانزاروس،کوئلوزاروس و لیخوئلزاروس،جنسهایی هستند که هر یک از آنها به عنوان انواع مشکوک توصیف شده اند . http://ngdir.ir/SiteLinks/Kids/html/zaminshenasi-farhang_dino_N.htm |
|
||
|
|
|
|
|
||
م - فرنگ